آسيب ‏شناسى تبليغات دينى


 

نويسنده:حسين شفيعى‏زاده گردكوهى




 
خبرگزاري فارس:يكى از پديده‏هايى كه مانند هر چيزديگرى در معرض آسيب‏ها قرار مى‏گيرد، تبليغ دين و فعاليت‏هاى‏جانبى آن است. اين آسيب‏ها در موقعيت و شرايط مختلف، متفاوت‏مى‏باشند.اين نوشتار كوتاه بر آن است تا، گوشه‏اى از اين آفت‏ها را براى‏خوانندگان گرامى به‏ويژه مبلغان ارجمند يادآور شود.

پيش گفتار
 

در فرهنگ لغت‏به هر پديده‏اى كه مايه تباهى و فساد چيزى شود،آسيب يا آفت گفته مى‏شود. (1) يكى از پديده‏هايى كه مانند هر چيزديگرى در معرض آسيب‏ها (2) قرار مى‏گيرد، تبليغ دين و فعاليت‏هاى‏جانبى آن است. اين آسيب‏ها در موقعيت و شرايط مختلف، متفاوت‏مى‏باشند.
با قطع نظر از اين موقعيت‏ها و شرايط، شاهد لطمه‏ها و خطراتى‏هستيم كه يك تبليغ موفق را تهديد و در نهايت‏بازدهى و اثرمطلوب آن را كاهش مى‏دهد.
بر اين اساس لازم است در وهله اول به آسيب‏شناسى تبليغات دينى‏پرداخت و سپس با استفاده از رهنمودهاى قرآن و اهل بيت(عليهم‏السلام) و نيز صاحب نظران «زمان آگاه‏»، به آسيب زدايى ازبوستان پرفيض پرداخت.
اين نوشتار كوتاه بر آن است تا، گوشه‏اى از اين آفت‏ها را براى‏خوانندگان گرامى به‏ويژه مبلغان ارجمند يادآور شود.

خود فراموشى
 

خود فراموشى يكى از نقاط آسيب پذيرى تبليغات دينى است; سخن‏مبلغ در ابلاغ و تبيين معارف دينى، آنگاه در شنوندگان اثر ژرف‏و پايدار برجاى مى‏گذارد كه گوينده خود نيز بهره‏اى از اثرات‏پيامش برده باشد. در غير اين‏صورت، نبايد توقع توفيق چندانى رادر اين مقصود داشت زيرا:
1) بيان از حرارت و احساس لازم، كه ناشى از انس قلبى گوينده وتاثر او در حين عمل به آن مى‏باشد، خالى خواهد بود.
2) از آنجايى كه گوينده، خود آن مسير را در عمل نيازموده، به‏خوبى نخواهد توانست الگويى عملى و راهكارى موفق، براى ديگران‏ترسيم كند.
3) مهم‏تر اين‏كه معقول و پسنديده نيست كه ديگران را به نيكى ونيكو بودن دعوت و خود را فراموش كرد. چنانكه خداوند تبارك وتعالى در قرآن مجيد، مى‏فرمايد: (اتامرون الناس بالبر وتنسون‏انفسكم و انتم تتلون الكتاب) (3)
(آيا امر مى‏كنيد مردم را به نيكى و خويشتن خويش را فراموش‏مى‏كنيد! و در حالى‏كه كتاب را تلاوت مى‏كنيد؟!) بنابراين بايد با اجابت آيه كريمه;«فاستبقوا الخيرات‏» (4) هم‏به دعوت قرآن و هم به فرمايش قرآن ناطق، حضرت امام صادق(ع):«كونوا دعاه للناس بغير السنتكم‏»عمل كرده باشيم (5) .

سخنان باطل و ناروا
 

يكى ديگر از آسيب‏هاى تبليغ دينى، دچار شدن به سخنان باطل وناروا است; كه ناشى از مراجعه به منابع مطالعاتى و تحقيقاتى‏منحرف و يا بر گرفتن مطالب از «افواه الرجال‏» مى‏باشد.
سخنان و شعارهاى زيبا ولى بى محتوا و منحرف فراوان در برخى‏كتب، نشريات و بيان‏ها ديده و شنيده مى‏شود كه ناشى از تراوشات‏افكار شيطانى و اذهان گمراه و مسموم‏اند كه آن‏ها را درتركيب‏هاى جذاب و قالب‏هايى مورد پسند و ظاهر فريب اظهارمى‏كنند. مبلغ لازم است در باره اين نوع مطالب قدرت تشخيص،تفكيك و تحليل داشته باشد. آيه شريفه ذيل ناظر به بيان اين‏آفت است;
(شياطين الانس والجن يوحى بعضهم الى بعض زخرف القول‏غرورا...); (6)
شيطان‏هاى انس و جن بعضى بر بعض ديگر وحى مى‏كنند.
مبلغ همچنين بايد از ايراد سخنان ناپخته و بدون مطالعه وبررسى در جوانب مختلف آن، پرهيز كند. زيرا ممكن است، دراين‏صورت پديده‏اى را كه مهم و بزرگ است‏براى شنونده كم اهميت وكوچك جلوه دهد. و به‏عكس چيزى كوچك و كم اهميت را بزرگ و مهم‏جلوه دهد. قرآن مجيد اين نكته را نيز در اين آيه شريفه موردتوجه قرار مى‏دهد كه:
(ولاتقف ما ليس لك به علم ان السمع والبصر والفواد كل اولئك‏كان عنه مسولا); (7)
(و پيروى مكن آنچه را كه عالم به آن نيستى،همانا گوش و چشم و دل همگى مورد سؤال قرار خواهند گرفت).
چنانكه در جاى ديگر مى‏فرمايد:
(وتقولون ما ليس لكم به علم وتحسبونه هنيئا وهو عند الله‏عظيم) (8)
(و شما چيزى را با زبانهاى‏تان مى‏گوييد كه به آن علم نداريد وكار را سهل و كوچك مى‏پنداريد در صورتى كه نزد خداوند بسياربزرگ است.) كسى كه مردم را به سوى خدا مى‏خواند بايد بينش خودش‏به خدا بيشتر و كامل‏تر از آن‏ها باشد. چنانكه پيامبر اكرم(ص)اين گونه فرموده‏اند:
«ادعو الى الله على بصيره انا و من اتبعنى‏»; (9)
(من و پيروانم، خلق را با بصيرت به سوى خدا فرا مى‏خوانيم).

استبداد به راى
 

يكى ديگر از آسيب‏هاى تبليغات اسلامى خودمحورى است. چه بسياركسانى كه با انگيزه‏هاى خير و پاك راه تلاش دينى را برگزيدند وبه دليل اجتهاد به راى در كام انحراف غلطيدند.
قرآن كريم مى‏فرمايد:
(ولاتقولوا لما تصف السنتكم الكذب هذا حلال و هذا حرام لتفترواعلى الله الكذب ان الذين يفترون على الله الكذب لايفلحون); (10)
(و شما نبايد از پيش خود به دروغ چيزى را حلال و چيزى را حرام‏كنيد و به خدا نسبت دهيد تا بر خدا دروغ بنديد. آنان كه برخدا دروغ بستند هرگز روى رستگارى نخواهند ديد.)بسيارى از سختگيرى‏ها، ناشى از جهل به دستورات اسلام است.

تحليل‏هاى غلط
 

همچنان‏كه تحليل درست و صحيح مسايل و حوادث نقش مهم و سازنده‏اى‏در روشنگرى و رشد و شكوفايى فكرى و فرهنگى افراد جامعه دارد;پيش‏بينى‏هاى غلط و تحليل‏هاى نادرست مسايل نيز موجب سردرگمى خودو ديگران خواهد شد.
تحليل مسايل و پيش‏بينى حوادث آينده، اگر با علم و آگاهى نباشداشتباه از آب در مى‏آيد. بنابراين تا روشن شدن جوانب يك مساله‏نبايد آن را تكذيب يا تصديق كرد، خداوند متعال نيز به خاطرهمين كار منكران را سرزنش كرده و مى‏فرمايد:
(بل كذبوا بما لم يحيطوا بعلمه ولا ياتيهم تاويله كذلك كذب‏الذين من قبلهم فانظر كيف كان عاقبه الظالمين) (11)
[آن‏ها از روى علم و دانش قرآن را انكار نمى‏كنند] (بلكه آن‏هاچيزى را تكذيب كردند كه از آن آگاهى نداشتند. و هنوز واقعيتش‏بر آنان روشن نشده بود. پيشينيان آن‏ها نيز اينگونه تكذيب‏كردند. پس ببين كه عاقبت كار ظالمان چگونه بود.) مبلغ بايد به‏تحليل مباحث و مسايلى بپردازد كه:
1) اصل موضوع و جوانب آن كاملا برايش روشن و آشكار شده باشد2) قدرت و تسلط كامل بر طرح و بيان آن داشته باشد3) مخاطبانش توانايى درك و فهم آن را داشته باشند

تحريف معارف
 

اسلام دين كاملى است كه در همه زمينه‏ها دستورات، معيارها وطرحهاى عملى دارد. اما تشخيص صحيح آن‏ها نيازمند شناخت و تسلطبر مبانى و منابع اصيل دينى است. بر مبلغ لازم است كه در نقل وبيان آنچه به عنوان نظم اسلام مطرح مى‏كند تحقيقات دانشمندان‏برجسته و مجتهدين جامع الشرايط را ديده باشد. تا مبادا قرآن وروايات را با راى و انديشه خويش تفسير كند; زيرا در اينصورت‏ممكن است مطالب غير دينى در دين داخل و يا متون اصيل اسلامى راتحريف كند.
از پيامبر اكرم(ص) در اين‏باره رواياتى نقل شده از جمله اين‏حديث‏شريف كه فرمود:
«من فسر القرآن برايه فقد افترى على الله الكذب‏»; (12)
(كسى كه قرآن را با نظر خويش تفسير نمايد به تحقيق بر خداونددروغ بسته است).
مبلغ بايد علاوه بر دقت در محتواى مطالبى كه بيان مى‏كند باتحريف‏ها و نسبت‏هاى ناروايى كه افراد نادان بنام دين رواج‏مى‏دهند با روشى شايسته و پسنديده برخورد كند. چنانكه خداى‏سبحان فرموده:
(وان منهم لفريقا يلوون السنتهم بالكتاب لتحسبوه من الكتاب وما هو من الكتاب ويقولون هو من عند الله وما هو من عندالله‏ويقولون على الله الكذب وهم يعلمون); (13)
(در بين ايشان[يهود] كسانى هستند كه هنگام تلاوت كتاب خدا زبان‏خويش را چنان مى‏پيچند كه گمان مى‏كنيد [آنچه را مى‏خوانند] ازكتاب[خدا] است.
در حاليكه از كتاب خدا نيست[حتى صريحا] مى‏گويند: آن از طرف‏خداست‏با اينكه از طرف خدا نمى‏باشد و به خدا دروغ مى‏بندند. درحالى كه آگاهند).

التقاط
 

مخلوط كردن حق و باطل با هم، التقاط است كه گناهش كمتر ازتحريف نيست و گمراهى مردم را در پى دارد. چنانكه خداوند تبارك‏و تعالى به نقل از پيامبرش حضرت موسى(على نبينا و آله و عليه‏السلام) در بازجويى از سامرى مى‏فرمايد: (قال فما خطبك‏يا)(سامرى قال بصرت بما لم يبصروا به فقبضت قبضه من اثرالرسول فنبذتها و كذلك سولت لى نفسى); (14)
[موسى(ع) رو به سامرى كرد و] (گفت: تو چرا اين كار را كردى؟!
گفت: من چيزى ديدم كه آن‏ها نديدند من قسمتى از خاك جاى پاى‏جبرييل را گرفتم.
سپس آن را درون گوساله طلايى افكندم و اينچنين نفس من مطلب رادر نظرم جلوه داد).
حضرت على(ع) جمله‏اى دارند كه به همين مطلب اشاره دارد ايشان‏مى‏فرمايد:
«و لكن يوخذ من هذا ضغت و من هذا ضغث فيمزجان فهنالك يستولى‏الشيطان على اوليائه‏»; (15)
(و اما چون قسمتى از حق و قسمتى از باطل گرفته و در هم‏مى‏گردد، در آن هنگام شيطان بر دوستان خود، تسلط پيدا مى‏كند.)به‏هنگام سخن، آن بزرگوار متوجه شد كه حسن بصرى، گفتگوهاى اورا مى‏نويسد. پرسيد:
چه مى‏نويسى؟
گفت: مطالب حكيمانه تو را يادداشت مى‏كنم و مطالبى هم از خودم‏به آن‏ها اضافه كرده و براى مردم سخنرانى مى‏كنم.
حضرت به او فرمود:
سامرى نيز همين كار را مى‏كرد. او مى‏گفت من آثار رسول را گرفتم‏و با هنر خودم درآميختم و گوساله‏اى ساختم كه مردم را منحرف‏كنم.
به همين دليل است كه حضرت رو به مردم كرد و فرمود:
«اما ان لكل قوم سامريا و هذا سامرى هذه الامه‏»; (16)
(آگاه باشيد كه هر قومى يك سامرى دارد و اين شخص، سامرى اين‏امت است!).

نوآورى
 

نوآورى در غير امر دين عيبى ندارد. كسى در شعر يا هنر يافلسفه نوآور باشد، مانعى ندارد، اما نوآورى در دين جايز نيست، چون ما آورنده دين نيستيم، حتى امام هم آورنده دين نيست.
امام، وصى پيغمبر و خزانه علم او است. خود پيغمبر هم آورنده‏دين نيست. خدا به وسيله ملك و گاهى بدون وسيله ملك دين را به‏پيغمبر وحى مى‏كند و پيغمبر نيز به مردم ابلاغ مى‏فرمايد. (17) بنابراين نوآورى در دين غلط و بدعت و حرام است. اما استنباطكردن درست است. اخباريين خيال مى‏كنند اجتهاد نوآورى است.
مى‏گويند: اجتهادها همه بدعت است. حال آنكه اشتباه مى‏كنند زيرااجتهاد يعنى «حسن استنباط‏»; ممكن است مجتهدى مطلبى را از نواستنباط كند كه قبلا خود او يا ديگران گونه‏اى ديگر استنباطمى‏كرده‏اند. اين مسئله استنباط است نه آورندگى. (18) بنابراين‏نبايد مطلق نوآورى را بدعت ناميد. نوآورى يعنى:«ادخال فى‏الدين ما ليس فى الدين‏»;چيزى را كه در دين نيست از خود جعل كردن!

تجدد گرايى‏هاى افراطى!
 

بايد توجه داشت كه پرهيز از افراط و تفريط و گرايش به اعتدال‏در هركارى، خالى از دشوارى نيست. گويى هميشه راه اعتدال يك خطباريك است كه اندك بى‏توجه‏اى موجب خروج از آن است. اين كه درآثار دينى وارد شده كه‏«صراط‏» از«مو» باريك‏تر است، اشاره‏به همين نكته است كه رعايت اعتدال در هر كارى، سخت و دشواراست. (19) بديهى است كه مشكلات جامعه بشرى نو مى‏شود و مشكلات نو،راه حل نو مى‏خواهد. «الحوادث الواقعه‏» جز پديده‏هاى نوظهورى‏است.
كه حل آن‏ها بر عهده حاملان معارف اسلامى است. بنابراين ضرورت‏وجود مجتهد در هر دوره، و لزوم تقليد و رجوع به مجتهد زنده‏همين است; والا در سلسله مسايل ثابت ولايتغير ميان تقليد اززنده و مرده فرقى نيست.
اگر مجتهد(يا مبلغى) به مسايل و مشكلات روز توجه نكند، او رابايد در صف مردگان به شمار آورد. كوتاهى و زياده‏روى از همين‏جا پيدا مى‏شود. (20)
گاه برخى آنچنان عوام زده هستند كه تنها معيارشان سليقه عوام‏است، عوام هم گذشته گراست و به حال و آينده كارى ندارد.
برخى ديگر كه به مسايل روز توجه دارند و درباره آينده‏مى‏انديشند، متاسفانه سخاوتمندانه از اسلام مايه مى‏گذارند، سليقه روز را معيار قرار مى‏دهند و به نام «اجتهاد آزاد» به‏جاى آنكه اسلام را معيار حق و باطل زمان قرار دهند، سليقه وروح حاكم بر زمان را معيار اسلام قرار مى‏دهند، مثلا مهريه نبايدباشد، چون زمان نمى‏پسندد، تعدد زوجات يادگار عهد بردگى زن‏است، پوشيدگى همين طور، اجاره، مضاربه و مزارعه يادگار عهدفئوداليسم است! و فلان حكم ديگر، يادگارعهدى ديگر. اسلام، دين‏عقل و اجتهاد است. اجتهاد، چنين و چنان حكم مى‏كند.
بايد توجه داشته باشيم كه حتى معيارهايى كه دانشمندان روشنفكرو مترقى اهل تسنن، نظير عبده و اقبال براى حل مشكلات جديدارايه كرده‏اند، از قبيل تمايز قايل شدن ميان عبادات و معاملات‏و تعبيرهاى خاصى كه آن‏ها از اجماع، اجتهاد و شورا و غيره‏كرده‏اند، و همچنين جهان بينى اسلامى كه آن‏ها عرضه كرده‏اند، به‏هيچ وجه براى ما كه پرورده فرهنگ اسلامى پيشرفته شيعى هستيم،قابل قبول نيست و نمى‏تواند الگو قرار گيرد، فقه شيعه، حديث‏شيعه، كلام شيعه، فلسفه شيعه، تفسير شيعه، فلسفه اجتماعى شيعه،از آنچه در جهان تسنن رشد كرده بسى رشد يافته‏تر و جوابگوتراست. (21)
مقايسه ميان آنچه در طول تاريخ اسلام و بويژه سنوات اخير ازجهان شيعه عرضه شده و آنچه از جهان تسنن عرضه شده است،مى‏رساند كه نظريات شيعى به بركت پيروى از مكتب اهل بيت(عليهم‏السلام) بسى عميق‏تر و منطقى‏تر است.
به هر حال تجدد گرايى افراطى، كه هم در شيعه و هم در سنى وجودداشته و دارد در حقيقت عبارت است از:
الف) آراستن اسلام به آنچه از اسلام نيست.
ب)پيراستن آن، از آنچه از اسلام هست، به منظور رنگ زمان زدن وباب طبع زمان كردن.
اين‏ها آفت‏بزرگى براى نهضت اسلامى است. و وظيفه مبلغ آن است كه‏با روشى مؤثر با تاثيرات ناشى از اين آسيب‏ها مبارزه كند. (22)

اوهام، خرافات و سنت‏هاى ناروا
 

بى ترديد يكى از آسيب‏هاى تبليغات اسلامى، رواج آداب و رسوم وسنت‏هايى است كه بر خلاف تعاليم اسلام بوده و همواره سد راه‏گسترش اين دين مبين بوده است. مبارزه با اين سنت‏ها و جانشين‏كردن سنت‏هاى الهى به جاى اوهام و سنت‏هاى نارواى اجتماعى،همواره بايد مورد توجه مبلغ مسلمان باشد. علماى بزرگ اسلام هرجا كه سنت‏هاى جاهلى سد راه تكامل جامعه مى‏شد، حتى به قيمت‏آبروى خويش با آن‏ها مبارزه مى‏كرده‏اند. سنت‏شكنى وسيله‏اى براى‏رشد جامعه در بستر تعاليم اسلام و ايجاد فضاى مناسب براى تعالى‏و ترقى فرهنگ و انديشه در جامعه اسلامى است. البته در اين راه‏گروهى همواره در مقابل حق جويان قرار دارند.
قرآن كريم در اين باره مى‏فرمايد:
(وكذلك ما ارسلنا من قبلك فى قريه من نذير الا قال مترفوهاانا وجدنا آبائنا على امه وانا على آثارهم مقتدون قال اولوجئتكم باهدى مما وجدتم عليه آباءكم قالوا انا بما ارسلتم‏به كافرون); (23)
(و همچنين ما هيچ رسولى پيش از تو در هيچ شهر و ديارى‏نفرستاديم جز آنكه اهل ثروت و مال آن ديار(به رسولان) گفتند:
ما پدران خود را بر آيين و عقايدى يافتيم و از آن‏ها البته‏پيروى خواهيم كرد. آن رسول ما به آنان گفت:«اگر من به آيينى‏بهتر از دين باطل پدرانتان شما را هدايت كنم، باز هم پدران راتقليد مى‏كنيد؟» آن‏ها پاسخ دادند: ما به آنچه شما به رسالت‏آورده‏ايد كافريم!)

غرور
 

در فراز و نشيب كارهاى تبليغى همواره موفقيت‏ها در كنار برخى‏ناكامى‏هاى ظاهرى هستند. گاهى تمجيد و تحسين‏ها به دنبال يك‏سخنرانى جالب و مفيد متوجه مبلغ مى‏شود و گاهى نيز مبلغ دركارهاى خود احساس موفقيت و كاميابى نمى‏كند. در هر دو صورت اوبايد با تدبير و تلاش به شناخت وظيفه و انجام آن، بپردازد.

ناتوانى علمى
 

ز مهم‏ترين عوامل موفقيت در تبليغ دينى آگاهى و توانايى لازم‏در بيان مسايل و موضوعات اسلامى است.
سخنورى كه بدون علم و آگاهى از مطلبى در كرسى خطابه بحث مى‏كندو پيرامون آن سخن مى‏گويد، به ارزش كلام و شخصيت‏خود آسيب‏مى‏رساند. و خويشتن را با عوارض نامطلوب آن مواجه مى‏سازد. (24) چنانكه اين نكته مهم، در كلام امير بيان، حضرت على(ع) چنين‏آمده است كه:
«لاتقل ما لاتعلم...»
(درباره چيزى كه از آن اطلاع ندارى سخن مگوى...) (25)

وابستگى مالى به افراد ناصالح
 

تبليغات اسلامى اگر آلوده به سودطلبى شد، بتدريج ارزش واقعيش‏را از دست مى‏دهد و جذب كانون‏هاى قدرت مادى مى‏شود و در بهترين‏و مردمى‏ترين شكلش به سوى عوام‏زدگى سوق پيدا مى‏كند.
بندگان زر و زيور نمى‏توانند در تبليغات براى خدا نقش سازنده‏اى‏داشته باشند. بزرگترين نقش آفرينان در اين مسير كسانى هستندكه خويشتن را از علقه اين وابستگى‏ها رهانيده‏اند. مانند:
بزرگترين مبلغ تاريخ اسلام پيامبر اكرم(ص) است از قول قرآن كه‏مى‏فرمايد:
(ما اسئلكم عليه من اجر، ان اجرى الا على رب العالمين) (26)
اى پيامبر، بگو: ( به خاطر رسالت و نبوت از شما اجر نمى‏طلبم‏بلكه اجر من بر پروردگار عالميان است).
البته اگر مبلغان دينى بتوانند و سعى كنند براى تامين معاش‏خود فكر ديگرى بكنند و از راه تبليغ، امرار معاش نكنند، دركار خود موفق‏تر و مؤثرتر عمل خواهند كرد، چرا كه راه‏هاى رزق وروزى در زندگى بسيار است. (27)
وابستگى مالى به افراد ناصالح به مرور زمان علاوه بر تاثيرمنفى بر روحيه مبلغ موقعيت و شخصيت اجتماعى و اخلاقى او را نيزدچار خطر انحراف و انحطاط خواهد كرد.
در تاريخ اديان به بسيارى از عالمان و راهبان اهل كتاب برخوردمى‏كنيم كه به اقطاب قدرت و ثروت نزديك مى‏شدند تا از يكسو ازوجهه آنان استفاده كنند و از سوى ديگر از دنياى آنان بهره‏گيرند.
چنانكه در آيه زير آمده است:
(ان كثيرا من الاحبار والرهبان لياكلون اموال الناس بالباطل‏ويصدون عن سبيل الله...) (28)
(بسيارى از عالمان اهل كتاب و راهبان اموال مردم را به باطل‏مى‏خورند. و سد راه خدا مى‏شوند...)

ابهام در پيام
 

پيام تبليغى مورد نظر بايد از هرگونه ابهام و گنگ بودن‏پيراسته باشد تا مخاطب دچار سوء برداشت نشود، هر چه پيام‏روشن‏تر باشد، آرامش مخاطب در برداشت از مطالب بيشتر خواهدبود. (29)
رسول خدا(ص) در اين مورد مى‏فرمايد:
«انا معاشر الانبياء امرنا ان نكلم الناس على قدرعقولهم‏» (30) (ما گروه پيامبران، ماموريم كه با انسانها به اندازه عقل‏هاشان سخن گوييم).

پرگويى
 

كى از عواملى كه موجب خستگى و كسالت مخاطبان مى‏شود، آن است‏كه مبلغ در بيان مقصود خويش بجاى استفاده از كلام مختصر وبليغ، پرگويى كند.
از امام صادق(ع) روايت‏شده است كه فرمود:
«قيل ما البلاغه؟، فقال(ع) من عرف شيئا قل كلامه فيه وانما سمى‏البليغ لانه يبلغ حاجته باهون سعيه‏» (31)
از امام صادق(ع) سؤال شد بلاغت چيست؟ فرمود: آنكه چيزى راشناخت‏سخنش درباره آن كم مى‏شود. بليغ نيز به همين خاطر چنين‏نام گرفته است، زيرا كه با اندك تلاشى به مقصود خود نايل‏مى‏آيد.
امام كاظم(ع) نيز در اين باره فرموده‏اند:
(هر كس با زوايد سخن خود، شيرينى و زيبايى‏هاى حكيمانه سخن رامحو كند... گويا بر نابودى عقل خويش اقدام كرده است.) (32)
حضرت على(ع) فرمود:«خير الكلام مالا يمل ولايقل‏» (33)
بهترين سخن آن است كه نه كم باشد و نه ملال آور.
همچنين آن حضرت فرموده‏اند:«قليل يدوم عليك خير من كثيرمملول‏» (34) اندكى كه دوام دارد، بهتر است، از زيادى كه ملال آورباشد.
سنت پيامبر گرامى(ص) هم سخنرانى‏هاى كوتاه و مفيد بوده است. (35)

توجه به هدف تبليغ
 

انسان در نقطه پايانى كمال خويش به جايگاهى مى‏رسد كه جواررحمت‏خدا است. چنانكه قرآن مى‏فرمايد:
(ان المتقين فى جنات ونهر فى مقعد صدق عند مليك مقتدر) (36)
محققا اهل تقوا در باغها و كنار نهرها منزل گزينند. درمنزلگاه صدق و حقيقت نزد خداوند با عزت و سلطنت جاودانى‏متنعم‏اند.
كمال نهايى انسان در رسيدن به قرب ربوبى است و آمدن انسان به‏اين جهان براى تحصيل آمادگى جهت وصال به حق است. از اين روتمامى كوشش‏هاى تبليغى بايد در جهت تحصيل اين آمادگى و كسب‏شايستگى براى رسيدن به لقاى الهى باشد. انحراف از اين هدف كلى‏مى‏تواند موجب سردرگمى مبلغ و مخاطب شود.
اهداف فرعى و انحرافى، گرمى جلسه، خوش آمد مخاطب و بانى مجلس،جذب مريدان، كسب شهرت در خطابه و منبر و. .. در دراز مدت‏موفقيت مبلغ را در رسيدن به اهداف متعالى اسلام با خطر كاهش‏تاثير مطلوب و خداى ناكرده تاثير گذارى منفى در تبليغ‏شوندگان مواجه خواهد كرد.
مولى الموحدين حضرت على(ع) مى‏فرمايد:«يثيروا لهم دفائن‏العقول‏» (37) انبيا آمدند تا عقلهاى خفته را برانگيزند.
هدف، نشر قانون خدا است. مبارزه با ظلم است. دعوت به عدالت وتقوا است. اتمام حجت و ارشاد و امر به معروف و نهى از منكراست.
تبليغ كار بسيار ارزشمندى است كه اول مسووليت آن از طرف‏خداوند بر عهده انبيا و اوليا و سپس بر عهده علماى ربانى است.
هدف تبليغ در مكتب انبيا نجات مردم از طاغوت‏ها، هواهاى‏نفسانى، جهل، تفرقه، شرك، دعوت به ايمان به خداوند و قانون‏آسمانى و معاد و... است. بنا به فرمايش قرآن محتواى تبليغ‏تمام انبيا يكى بوده است:(ان اعبدوالله واجتنبوا الطاغوت) (38)

تندخويى و زود رنجى
 

اين‏ها دو صفت است كه از ارزش مبلغ دينى مى‏كاهد.
مردمى كه گرد مبلغ جمع مى‏شوند گاهى اسباب آزردگى و دلسردى اورا فراهم ساخته و با اصرارها، نادانى‏ها، خشنونت‏ها، بدرفتارى‏هاو پرگويى‏هاى خويش، مبلغ را به ستوه مى‏آورند.
مبلغ دينى هر چه باشد يك انسان است و انسان از كارهاى ناپسندآزرده مى‏گردد و آزردگى خود را آشكار مى‏كند. و نيز انسان هرچه‏باشد به خشم مى‏آيد و گاهى خشم خود را آشكار مى‏سازد.
در نتيجه خشم و آزردگى، مردم پراكنده مى‏شوند. چنانكه خداوندمتعال در قرآن كريم به پيامبر عظيم الشان و مبلغ كبيراسلام(ص) مى‏فرمايد:
(فبما رحمه من الله لنت لهم ولو كنت فظا غليظ القلب لانفضوا من‏حولك) (39) اى رسول رحمت، خدا تو را با حمت‏خويش با خلق مهربان‏و خوش خوى گردانيد و اگر تندخو و سخت دل مى‏بودى، مردم از گردتو پراكنده مى‏شدند.
مردم از مبلغان توقع دارند كه نيكوترين اخلاق را داشته باشند وبراى ديگران الگو و اسوه باشند، و به ديگر سخن، مردم انتظاردارند كه مبلغ و نماينده مذهبى در صفات برتر و ملكات نيكوخليفه و جانشين رسول اكرم(ص) و ائمه طاهرين(عليهم السلام)باشد.

خشم على (ع)
 

داستان معروف امام على(ع) را شنيده‏ايم. آن‏حضرت در ميدان‏جنگ‏«عمرو بن عبدود» حريف رزمى خود را نقش زمين مى‏سازد و روى‏سينه او مى‏نشيند. دشمن مغلوب كه همه توان خود را از دست داده‏و از هرگونه اقدامى ناتوان مانده است، آب دهان به طرف‏اميرالمؤمنين(ع) پرتاب مى‏كند. عمل خبيث و نگران كننده اوعلى(ع) را ناراحت مى‏كند تا سريع‏تر على(ع) كار او را تمام كند،اما امام(ع) تعلل مى‏كند و از روى سينه «عمرو» برمى‏خيزد،اندكى صبر مى‏كند و قدم مى‏زند، تا خشمش فرو مى‏نشيند آنگاه، سردشمن را«خالصا لوجه الله‏»، از بدن جدا مى‏كند. (40)
امام هم غضب مى‏كند; عصبانى مى‏شود، اين‏ها جنبه‏هاى بشرى است،اما در اثر تسلط بر نفس، خشم و غضب خود را مهار مى‏كند. و عمل‏خود را با هواى نفس آميخته نمى‏سازد، بلكه خالصا لوجه الله‏دشمن دين را به نيستى مى‏كشاند. چنين رفتارى مى‏تواند براى‏افراد بشر درس عملى واقع شود. (41)

دامن زدن به اختلافات
 

بى شك در هر اجتماعى، اختلافاتى ميان مردم آن به‏وجود مى‏آيد، كه‏گاه به لحاظ زمانى تا حدى هم ريشه دار و عميق مى‏باشد.
و همچنين گاهى ميان مسئوولين يك منطقه و يا يك شهر و...اختلافاتى وجود دارد.
البته وجود اين تنش‏ها و تقابل‏ها بر حسب علت و انگيزه قابل‏بررسى و ريشه‏يابى است. اما مبلغ بايد از دامن زدن به اين‏گونه‏نزاع‏ها با هوشمندى و لطافت دورى گزيند. و اگر توانست‏بايد آن‏اختلافات را كاهش داده و جلوى گسترش آن‏ها را بگيرد. مبلغ بايدبا نرمش و رفتارى منطقى مردم را به سوى راه راست هدايت كند.
گرايش برخى مبلغان به جناح‏ها و گروه‏هاى سياسى باعث مى‏شود تامردم سخنان او را همواره حمل بر طرفدارى و تبليغ جناح و گروهى‏كنند، كه مبلغ خودش را منتسب به آن مى‏داند.

ساده لوحى، زود باورى و اعتماد به همه!
 

مبلغ نبايد هر آنچه را مى‏شنود باور كند و به همه افراد اعتمادكند. البته نبايد با سوء ظن برخورد كرد; بلكه سخن در اين است‏كه به سادگى مطلب شنيده يا خوانده‏اى را نقل نكرده و عكس العمل‏نشان ندهد.
قرآن مى‏فرمايد:
(ان جائكم فاسق بنبا فتبينوا) (42)
اگر فاسقى براى شما خبر آورد تحقيق كنيد.

آشنايى با دانش آمارگيرى
 

آشنايى با مبانى آمارى و برآوردهاى عمل‏كرد تبليغاتى و نيزشيوه‏هاى بررسى بازتاب در آموزه‏هاى تبليغى، نقش مهمى در پيشبردتبليغ دينى دارد.
تبليغ دينى يك خدمت آموزشى و تربيتى است.
قرآن كريم در اين باره مى‏فرمايد:
(ولا تقف ما ليس لك به علم ان السمع و البصر و الفواد كل‏اولئك كان عنه مسئولا. ) (43)
[اى انسان!] آنچه را كه نسبت‏به آن آگاهى ندارى دنبال مكن كه‏چشم و گوش و دل، همه مسوولند.)
متاسفانه دانش بشرى، تجارب اجتماعى و فرهنگى و پژوهش‏هاى علمى‏معمولا در مراكز و موسسات پژوهشى و آموزشى رسمى، كتابخانه‏ها،گزارش‏هاى رسمى دولتى و اسناد ادارى جمع آورى و معمولا بايگانى‏مى‏شود.
اگر نشر و تعليم اين آموزه‏ها به طور مستمر در موسسات آموزشى‏رسمى وجود دارد، دايره آن بسته به محدوده عمل‏كرد موسسات‏آموزشى رسمى و محدود است، در حالى كه در نظام تبليغ مى‏توان ازاين دستاوردهاى علمى و پژوهشى براى گسترش فرهنگ و رشد اجتماعى‏استفاده فراوانى كرد. (44)
همچنين كم اطلاعى و عدم بهره‏گيرى از قالب‏هاى هنرى در جهت‏آميختن تبليغات و هنر را نيز مى‏توان از جمله كمبودهاى تبليغى‏اين زمانه دانست.

پي نوشت ها :
 

1- الافه: عرض يفسد ما يصيبه; المصباح المنير ج 1 ص‏29، الافه.
2- قال على (ع): لكل شى‏ء آفه...; ر.ك ميزان الحكمه، ج 1،الافات ح 514.
3- بقره(2):43.
4- بقره(2): 148 و 48، (پس پيشى گيريد در نيكى‏ها).
5- اصول كافى، ج 2، ص 78.
6- انعام(6): 112.
7- اسرا (17):36.
8- نور(24): 15.
9- اصول كافى، ج 1، ص 44.
10- نحل(16):116.
11- يونس(10):39.
12- بحار الانوار، چاپ بيروت، موسسه الوفاء، ج‏36، ص‏227.
13- آل عمران(3): 78.
14- طه(20):95 و96.
15- نهج البلاغه، فيض الاسلام، خطبه 5/137.
16- تفسير نمونه، ج‏13، ص‏286، به نقل از تفسير نور الثقلين،ج‏3، ص 392.
17- كتاب سيره نبوى، تاليف شهيد مطهرى(ره) ص‏126 - 128 به‏نقل از كتاب تبليغ و مبلغ در آثار شهيد مطهرى به كوشش‏عبدالرحيم موگهى، ص 184.
18- همان .
19- كتاب بررسى اجمالى نهضت‏هاى اسلامى در صد سال اخير، ص 90 92، (به نقل از كتاب تبليغ و مبلغ در آثار شهيد مطهرى(ره)عبدالرحيم موگهى. ص‏333 - 334.
20- همان.
21- كتاب تبليغ و مبلغ در آثار شهيد مطهرى، تاليف عبدالرحيم‏موگهى، ص 334.
22- بررسى اجمالى نهضت‏هاى اسلامى در صد سال اخير، به نقل ازكتاب تبليغ و مبلغ در آثار شهيد مطهرى(ره)، ص‏335.
23- زخرف(43):23 و 24.
24- روشهاى تبليغ، مولف رضا على كرمى، ص‏123.
25- غرر الحكم، ص 828.
26- شعراء(26):127.
27- گامهايى در راه تبليغ، تاليف علامه محمدحسين فضل‏الله،ترجمه دكتر احمد بهشتى ص‏89.
28- توبه(9): 34.
29- روشهاى تبليغ، تاليف رضا على كرمى، ص‏33.
30- اصول كافى، ج 1، ص‏27.
31- تحف العقول، ص‏377.
32- اصول كافى، ج‏1، ص‏17.
33- غرر الحكم و درر الكلم، ج 1، فصل‏29، حديث‏23.
34- غررالحكم و دررالكلم، ج‏2، فصل 61، حديث 28.
35- به نقل از قرآن و تبليغ، حجه‏الاسلام والمسلمين محسن قرائتى،ص 94.36 قمر(54): 55 - 54.
37- نهج البلاغه، خطبه 1.
38- نحل(16):36.
39- آل عمران(3):159.
40- به نقل از كتاب روش تبليغ و سخنرانى، تاليف احمد صادقى‏اردستانى، صص‏126 - 128.
41- همان.
42- حجرات (49):6.
43- اسراء(17):36.
44- مبانى تبليغ، محمد حسن زورق، ص 40.
 

منبع:ماهنامه پيام حوزه - شماره 23
ارسال مقاله توسط کاربر محترم سايت : mohammad_43